آران کوچولوی جاویدی آران کوچولوی جاویدی ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

آران جاویدی

تولد یک سالگیم نزدیکه

چیزی به تولد یک سالگی من نمونده، 10 بهمن یک سالم تموم میشه ... آخیش بالاخره بزرگ شدم!! دوست دارم جشن تولدم خیلی خاص باشه، البته نمی دونم مامانم چه نقشه ای داره هیچی که به من نمیگه!! ولی فکر کنم یه خبرهایی باشه چون بعضی وقت ها تلفنی یه چیزهایی به دوستش میگه ولی من به این گوشی تلفن حساسیت دارم تا می بینم تلفن دستشه حمله می کنم بهش ... آخه عجیب خوشمزه است! خیلی تلفن خوردن رو دوست دارم!!! راستی خاله ساناز اگه افتخار میدی و وبلاگ منو میخونی زودتر بیا تبریز آخه مامانم منتظره تو بیایی آش دندونی برام بپزه، سی و دو تا دندونم داره کامل میشه خبری از تو نیست .... این هم چند تا عکس از من در موقعیت های مختلف:  1. وای خدای بزرگ! این دیگه کیه؟...
27 آذر 1392

یاد من باشد فردا صبح جور دیگر باشم....

یاد من باشد فردا دم صبح جور دیگر باشم بد نگویم به هوا،  آب ، زمین مهربان باشم،  با مردم شهر و فراموش کنم،  هر چه گذشت خانه ی دل،  بتکانم ازغم و به دستمالی از جنس گذشت ، بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل مشت را باز کنم، تا که دستی گردد و به لبخندی خوش دست در دست زمان بگذارم یاد من باشد فردا دم صبح به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم و به انگشت نخی خواهم بست تا فراموش، نگردد فردا زندگی شیرین است، زندگی باید کرد گرچه دیر است ولی کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید به سلامت ز سفر برگردد بذر امید بکارم، در دل لحظه را در یابم من به بازار محبت بروم فردا صبح مهربانی ...
14 آذر 1392

بدون عنوان

بهتره توی این خونه جدید خودم رو اول معرفی بکنم، من آران جاویدی هستم یه گل پسر کوچولو و خوشگل (خیلی هم متواضع هستم) که بهمن ماه سال 91 به دنیا اومدم و چیزی نمونده که یک سالم تموم بشه، متولد تبریز هستم و همونجا هم زندگی می کنم، همه دنیای مامان و بابام هستم و به غیر از اون دنیای تعدادی از اطرافیانم رو تحت پوشش دارم! دندون هم دارم و اگه نظر ندین گازتون می گیرم، باشه؟  حالا یه چن تا عکس بزارم از دوران کودکی که همراه با تبریک به هموطنهای مسیحی برای آغاز سال جدیدشونه:        ...
10 آذر 1392
1